loading...

شیهه‌ی ابدیِ اسبی حین زاییدن

بازدید : 304
چهارشنبه 22 مهر 1399 زمان : 18:38

* امروز بعد از مدت‌ها داشتم بوی گندم داریوش رو گوش می‌دادم ... یادم افتاد نوزده، بیست ساله که بودم، مریم می‌اومد خونمون و داریوش گوش می‌دادیم و حتی حرف هم نمی‌زدیم ... سیگار می‌کشیدیم و سیگار می‌کشیدیم ...

* دریایی پیدا کنم ژرف ... قلبی پیدا کنم بزرگ ... اندوهم را غرق کنم درش ...

* دوست دارم از اندوهم بگویم ... با صدای خودم بگویم و از لرزیدن لب‌هایم نترسم ...

* دوست داشتم بوی گندم را بفرستم برای «او» ...

نشست خبری سخنگوی وزارت خارجه| الغای محدویت‌های تسلیحاتی ایران از یکشنبه هفته آینده
بازدید : 294
سه شنبه 21 مهر 1399 زمان : 1:39

بازدید : 396
يکشنبه 19 مهر 1399 زمان : 1:39

* یک دوستی دارم، دوست دوران دبیرستانم بود ... وقتی می‌رسیدم ته خط ... وقتی زبانم بند می‌آمد، می‌رفتم سراغش ... دو کلمه کافی بود بفهمد در تو چه خبر است .‌.. چه باید بگوید ... چطور باید بگوید ... امروز لیست کانتکت‌هام رو بالا و پایین می‌کردم که ببینم با که می‌شود حرف زد ... با کلمات کم حرف زد ... ذهنم رفت پیش او ..‌. دیدم دیگر او هم نیست .‌‌.. قلبم شکست و گرفت و ریخت ...

* کاش خودم را فرو کنم در شیشه‌ای و بیافتم در آب ..‌. شاید روزی شبیه پیامی‌رسیدم دستِ کسی ...

ویژه برنامه هفته ملی سالمند در مرکز مینا
بازدید : 300
يکشنبه 19 مهر 1399 زمان : 1:39

* غم‌گینم، غم‌گینم، غم‌گینم ...

* غم‌گینم، غم‌گینم، غم‌گینم ...

* غم‌گینم، غم‌گینم، غم‌گینم ...

بطری در آب
بازدید : 358
شنبه 18 مهر 1399 زمان : 21:38

* نمی‌دانم ... از این شوخ‌طبعیِ زننده‌ام خسته شده‌ام ... راه دیگری هم نمی‌دانم که چطور دربرابر دیگران از لابه‌لای انگشتانم سُر نخورم و فرونیافتم ... نمی‌دانم چطور بدونِ این‌ چهره از خودم محافظت کنم ...

* می‌دانم ... آخرش سکوت می‌کنم ... می‌شوم کنده‌ی درختی توخالی که گوش هم بچسبانی به سر تا ته‌اش، تنها صدای زوزه‌ی باد می‌آید و بس ‌..‌.

* این اواخر مغلوب خیلی چیزها شده‌ام ... قیچی برداشتم و فکر کردم دیگران از من چه می‌خواهند و بعد زیاده‌های خودم را بریدم و شدم اینی که هستم ... به خودم که نگاه می‌کنم؛ به این پوکی و بی‌قواره‌گی‌ام که چشم می‌اندازم با خودم می‌گویم چقدر همه‌شان بدسلیقه‌اند! خودم؛ همان تاریکِ شکننده زیباتر نبود؟

* نمی‌دانم ... جهان برای قلبِ ساده‌ی من زیادی پیچ در پیچ است ..‌. بی‌پناهم می‌کند ... این‌طور بی‌پناه و ترسخورده که می‌شوم زبانم قفل می‌شود ته گلویم و آستین لباسم را می‌کِشم کف دست‌هایم و با فشار در مشت می‌گیرم ...

منع جذب معلم به‌صورت خرید خدمات آموزشی
بازدید : 497
شنبه 18 مهر 1399 زمان : 21:38

* جهانِ‌ هستی کسی را به من بدهکار است که بگوید: هی! من این‌جایم، حالا تا هر وقت که خواستی گریه کن ...

*خودم را از همه چیز جدا کرده‌ام و روحم را حبس کرده‌ام در قلبِ ماهیِ کوچکی زیرِ آبها ...

* مذبوحانه به دنبال نقطه‌ی اشتراکی بین خودم و جهانِ بیرون از خودم می‌گردم و هربار سرخورده‌تر از قبل به قلبِ تاریکِ خودم بازمی‌گردم ...

* قلبم، هزار و یک شب است ...

تا به حال صدای کنده‌ی درختی توخالی را شنیده‌ای؟
بازدید : 294
شنبه 18 مهر 1399 زمان : 21:38

* من با چیزی در خودم درگیرم. گاهی نفسم را می‌برد. نه می‌نویسمش و نه از آن برای کسی می‌گویم. چون اصلن نمی‌دانم انتظار چه واکنشی را دارم ...

* شبیه این می‌ماند که تمامِ روز و شب، گرگی دندان‌هایش را فروبرده دورتادور گلویم ...

* من وقتی از گفتن از خودم می‌رسم غلیظ می‌شوم، تند می‌شوم، تاریک می‌شوم، مستأصل می‌شوم، آسیب‌پذیر می‌شوم، بی‌قرار می‌شوم، آشفته می‌شوم ...

* گاهی به خودم می‌گویم خب! خفه می‌میری دیگر ... حالا دست از جویدنِ گلویت بردار ... باشه؟!

هزار و یک شب زیر آب‌ها ...
بازدید : 352
چهارشنبه 15 مهر 1399 زمان : 19:37

* دوست دارم حرف‌های آن زن موبنفش را باور کنم ...

* خدا را شکر دیروز وسط دعوا آن حرف را بهش نزدم ... و گرنه الان به جای قره‌باغ، سازمان ملل متحد بیانه برای آتش‌بس ما می‌داد ...

* ماهی که نباید غرق شود ... پس من چرا مدام در این دریا غرق می‌شوم ...

داستان دختر شهوت انگیز
بازدید : 505
چهارشنبه 15 مهر 1399 زمان : 19:37

* قلبم، کنده‌ی درختی توخالی، در دشتی خالی ...

* و من هنوز منتظرم که کسی بیاید ... بیاید از دریایِ تاریکم، اندوه صید کند ...

* به او می‌گفتم تصویرِ پریدنِ پرندگان در شب چقدر ترسناک است ..‌. شبیه تصویر خودم است در تنهایی‌ام ...

* وقتی این‌طور وحشت‌زده می‌شوم نمی‌دانم به چه بیاویزم ...

صید ماهی در قره‌باغ
بازدید : 385
چهارشنبه 15 مهر 1399 زمان : 19:37

* همه چیز در جهان من در حال فروریختن است ...

* چطور می‌توان شکوفه‌های فروافتاده بر زمین را دوباره به درخت بازگرداند ...

* ماخولیا چیست ... همین درآمیختن با اشیاء به جای انسان ... همین ناپدید شدن در اوهام ...

* شبیه قاب عکسی به دیوار، مدام از خودم می‌افتم ...

آویختن به شب ...

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی